ته لنجی

عشق لحظه ی مماس عقل و احساس جوانه میزند

ته لنجی

عشق لحظه ی مماس عقل و احساس جوانه میزند

مشخصات بلاگ
ته لنجی

گاهی ته لنج دلت
مرواریدی است که
تا خود را جست و جو نکنی
نمی یابی اش

پیام های کوتاه
  • ۹ شهریور ۹۲ , ۰۰:۵۲
    خنجر
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دعا» ثبت شده است

 

میدانم که دعای گناهکاران را مستجاب نمی کنی

و میدانم که زندانی نفس خویشم

بار الها

دست ندامت بسویت میگیرم

و با عجز توبه میکنم

تا برای کسی دعا کنم که دل به دعای منی غرق در گناه دارد

یا الله

به جلالت قسم

به وسعت کرمت که در مخیله ام  نگنجد و نتوان به هیج مکان و زمان بگنجد قسم

به بانوی نور و  مقدست زهرای مرضیه قسم

به حکمت حکیمانه ای که ندانیم و نمی توان بدانیم قسم

گره بگشایی که فقط  گره گشای مطلق تویی

یا الله

 

 

  • میم بناء
نیاز به دل داری نداشت

محکم بود مثل همیشه

باید صبح زود بستری میشد برای عمل

انتظار بغض صدا و اشک نگاهش و میکشیدم

اما...

صبور بود مثل همیشه 

نمی تونستم زیاد باهاش حرف بزنم

فقط خدا حافظی کردم

بعد از عمل به مامانش زنگ زدم

بغض صداش خبر از اشک میداد

نیاز به دلداری داشت

شکسته بود مثل همیشه

لرزش صدام داشت دستم  و رو میکرد

خداحافظی کردم

اما هنوز جملات التماس دعاش

زنگ مغموم گوشم بود


پایان شب سیه...

خدایاااااااااااا چرا پایان نمیگیرد

 

  • میم بناء
با کلی نیاز به حرم رسیدم
رسیدم و...
صدای زنی رو شنیدم

انقدر با سوز  دعا میکرد و قسم میداد

که دلم لرزید
حاجت خودم یادم رفت

چشمام و بستم  و واسش دعا کردم

شرمنده شدم از خواسته های خودم حرفی بزنم

سرم و پایین انداختم و خودم و رها کردم

تا جمعیت من و همونجایی ببره که ازش اومدم

  • میم بناء
آسمان هم می وزید

ابرها با جسارت تمام خورشید را پس زده بودند

که تورا چه به تابیدن؟!!!

اینجا قدم به قدم شهید روییده

دیگر جایی برای عشوه گری تو نیست

شلمچه خود ، به آسمان می تابد

ببین چگونه تبلور عشق

عاشقانه هارا ، صدا میزند اینجا

اینجا باران با شرم میبارد

که نکند رد پای  مردان خدا پاک شود

الله اکبر ، اینجا جمعیت برای بوییدن عطر خدا آمده اند

همه مست...

همه لبریز دعا

و خدا می بخشد...

یا الله


  • میم بناء