ته لنجی

عشق لحظه ی مماس عقل و احساس جوانه میزند

ته لنجی

عشق لحظه ی مماس عقل و احساس جوانه میزند

مشخصات بلاگ
ته لنجی

گاهی ته لنج دلت
مرواریدی است که
تا خود را جست و جو نکنی
نمی یابی اش

پیام های کوتاه
  • ۹ شهریور ۹۲ , ۰۰:۵۲
    خنجر
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۳۵ مطلب با موضوع «یادداشت» ثبت شده است

 ترحم به تو

منشآ دلسوزی ام بود

میدانم که نیازش نداری ولی

خود به آتش کشیدی دلی را

که خواست

سخت باشد برای سنگ صبوری ات


 

  • میم بناء
وقت که تنگ میشود
رشته افکارم
آش شله قلمکار میشود
  • میم بناء
گاهی وقتا انقدر دنیام و کوچیک میکنم
که فقط منیت واسم میمونه
  • میم بناء
زمان
زندان بانی است
که شلاقش کام ایام را تلخ میکند
و
صدایش همان گذر عمریست
که تکرار میکند
فرصتی نیست!
  • میم بناء
دست به دست زمانه داده ای
تا هر چه کاشتم
به سود خود برداشت کنی و
من بمانم و دست هایم
و عقده هایی
که روزگاری تو گره زده ای
  • میم بناء

اگر خود را نشناسی

تو را  به خودت آنگونه که دوست دارند میشناسند

شبیه مترسک سر جالیزشان شاید هم

شبیه هیچ

مثل خیلیها ...

  • میم بناء
بچگی ها از نگاه تند
میترسیدیم
حالا که نگاهمان تند شده
از بچه های این نسل میترسیم
  • میم بناء
زمان کش می آید
وقتی که
سر دیگرش را تو میکشی ...
  • میم بناء
انگارک های ذهنت
آتشی را هم میزند
که قربانیش
تویی نه او
  • میم بناء
آنقدر سیاه دیدی

که چشمانت رنگ نمی شناسد

قهوه با این همه تلخی سیاه نیست

دل به رنگ ها بده

بلکه طعم روزهایت عوض شود

  • میم بناء