ته لنجی

عشق لحظه ی مماس عقل و احساس جوانه میزند

ته لنجی

عشق لحظه ی مماس عقل و احساس جوانه میزند

مشخصات بلاگ
ته لنجی

گاهی ته لنج دلت
مرواریدی است که
تا خود را جست و جو نکنی
نمی یابی اش

پیام های کوتاه
  • ۹ شهریور ۹۲ , ۰۰:۵۲
    خنجر
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دل» ثبت شده است

به دلم قول داده ام
که صحن چشم هایت را
گسترش دهم
تا تمام خاطرم
و باز هم بیشتر از آن
تا من باشم و چشم هایت و
دیگر هیچ
...
  • میم بناء

فضای دلم را بارگاه عطرت میکنم

اما...

نه در میگذارم نه دیوار

نپرس چرا

که تاب نمی آورم

تداعی کنم
لحظه ای را که تو بودی و در  و د ی و ار
  • میم بناء
دلم برای زیارتت لک زده بود
قربان کرمت
ضریح فرستادی
تا دلم را پاک کنی!
  • میم بناء
او که دل های شکسته می خرید و

به آستان ملکوتیش بند میزد

سنگینی بارگاهش

محرابم را به سجده واداشت

  • میم بناء
اینجا

بدون تو

باد هم نمی وزد

ابر های گریه پشت کوه بغضم مانده اند

و خنکای نسیمت را می طلبد

این دل به کویر نشسته ام

  • میم بناء
دلهای یتیممان چقدر تنها  شد

وقتیکه بشر اسیر یک دنیا  شد

آن مرد که آرامش یک  دنیا  بود

تکرار  غم  غریبی "زهرا " شد

  • میم بناء
وقتی

غم پایش را به دیواره قلبم میکوبد

وقتی آئورت را طناب دارم میکند

و ارتش اشکم را به صف

بیش از پیش به خدا فکر میکنم

تا وقتی که

شادی الاکلنگ گونه هایم میشود

و قهقهه اش تمام ذهنم را پر میکند

شاید

 به دست خود

این آش دل آشوب را هم میزنم...

شاید...

  • میم بناء
این بوی یاس در این کوچه های غم

دل را اسیر و خسته و بیمار می کند

حال  و  هوای  این  شب   مرا

زندانی  در  و  دیوار  می کند

دستم به سوی آسمان و دل شکسته ام

یاد  غریبی  دل  زهرا  می کند

  • میم بناء