دراین گرانی ها
تو هم نرخ را بالا ببر
ملالی نیست
من هم نگاهم را تحریم میکنم
امید به آن دارم که اثر کند
تورم روحی ام ٬ خیلی درصدی می شود و
در محبت
اختلاس می کنم
تا زندانی تنهایی ات شوی
وقتی که تک بعد نگاهم بر دستانش پرسه می زد
انگار که عادتم شده بود
قضاوت های آبکی!!!
چروکیدگی دستانش و محبت مآنوسش
تلنگر عبرتم نشد!
امروز که دستانم میلرزد
حسرت بوسه به دستان مهربانش
خوش خوراک تنهاییم شده
این رد پاهای شلوغ
تنفس آرامش نگاهت را
به بهای جان میخرم
به نقدینگی دل...
رها شدنی بی انتهاست که
اقیانوس را توان غرق و کویر را توان خشکی تو نیست
سپردنی عالمانه و نگاهی مستانه
شجاعت می خواهد برداشتن گام اول