حلال مشکلم
جمعه, ۱۴ تیر ۱۳۹۲، ۰۴:۱۴ ب.ظ
این گره ها
دست نمی خواهند
یک نظر کافیست
با نگاهت
بگشای همه ی کوریشان را...
ته لنجی
عشق لحظه ی مماس عقل و احساس جوانه میزند
پیام های کوتاه
-
۶ بهمن ۹۲ , ۲۰:۱۰محبوب من
-
۶ بهمن ۹۲ , ۲۰:۰۸گذشت
-
۷ دی ۹۲ , ۱۹:۱۶مثل تو
-
۲۳ آبان ۹۲ , ۱۴:۰۳عاشورا
-
۲۱ آبان ۹۲ , ۲۳:۵۵امان از دل زهرا(س)
-
۲۰ مهر ۹۲ , ۰۲:۱۵حرف های تو
-
۲۰ مهر ۹۲ , ۰۲:۰۹سنجاقک
-
۱۲ شهریور ۹۲ , ۰۱:۳۲حس پنهان
-
۹ شهریور ۹۲ , ۰۰:۵۲خنجر
-
۶ مرداد ۹۲ , ۰۵:۲۶خدایا دوستت دارم
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
- مهر ۱۳۹۳ (۱)
- بهمن ۱۳۹۲ (۲)
- دی ۱۳۹۲ (۱)
- آبان ۱۳۹۲ (۳)
- مهر ۱۳۹۲ (۳)
- شهریور ۱۳۹۲ (۲)
- مرداد ۱۳۹۲ (۴)
- تیر ۱۳۹۲ (۱۲)
- خرداد ۱۳۹۲ (۸)
- ارديبهشت ۱۳۹۲ (۶)
- فروردين ۱۳۹۲ (۳)
- اسفند ۱۳۹۱ (۳)
- بهمن ۱۳۹۱ (۱)
- دی ۱۳۹۱ (۷)
- آذر ۱۳۹۱ (۶)
- آبان ۱۳۹۱ (۹)
- مهر ۱۳۹۱ (۴)
- شهریور ۱۳۹۱ (۳)
- مرداد ۱۳۹۱ (۲)
- خرداد ۱۳۹۱ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۱ (۳)
- فروردين ۱۳۹۱ (۱)
- اسفند ۱۳۹۰ (۱)
- بهمن ۱۳۹۰ (۴)
- دی ۱۳۹۰ (۴)
- آذر ۱۳۹۰ (۱)
- آبان ۱۳۹۰ (۲)
- مهر ۱۳۹۰ (۳)
- شهریور ۱۳۹۰ (۵)
- مرداد ۱۳۹۰ (۱)
- تیر ۱۳۹۰ (۴)
- خرداد ۱۳۹۰ (۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۰ (۱)
- فروردين ۱۳۹۰ (۱)
- مرداد ۱۳۸۹ (۱)
- اسفند ۱۳۸۸ (۱)
- شهریور ۱۳۸۸ (۱)
آخرین مطالب
-
۹۳/۰۷/۰۷معراجی ها
-
۹۲/۱۱/۰۶محبوب من
-
۹۲/۱۱/۰۶گذشت
-
۹۲/۱۰/۰۷مثل تو
-
۹۲/۰۸/۲۳عاشورا
-
۹۲/۰۸/۲۱امان از دل زهرا(س)
-
۹۲/۰۸/۱۰مشغله های این روز ها
-
۹۲/۰۷/۲۰حرف های تو
-
۹۲/۰۷/۲۰سنجاقک
-
۹۲/۰۷/۰۵بی گناهی
پربیننده ترین مطالب
-
۹۲/۰۴/۱۸خوب ها یا بدها
-
۹۲/۱۱/۰۶محبوب من
-
۹۲/۱۱/۰۶گذشت
-
۹۲/۱۰/۰۷مثل تو
-
۹۲/۰۵/۰۶خدایا دوستت دارم
-
۹۲/۰۸/۲۳عاشورا
-
۹۲/۰۴/۲۴کنایه
-
۹۱/۱۰/۲۶افسوس
-
۹۱/۰۷/۰۲السلام علیک یا رسول لله
-
۹۱/۰۹/۱۲انتظار
محبوب ترین مطالب
-
۹۲/۱۱/۰۶محبوب من
-
۹۲/۰۵/۰۶خدایا دوستت دارم
-
۹۲/۰۴/۲۳شیطان
-
۹۲/۰۴/۱۸خوب ها یا بدها
-
۹۲/۰۵/۰۶تکه های ایمان
-
۹۱/۰۹/۲۱کرامت
-
۹۲/۰۸/۲۳عاشورا
-
۹۲/۰۴/۲۴کنایه
-
۹۲/۰۶/۱۲حس پنهان
-
۹۲/۱۱/۰۶گذشت
یا الهی
احسنت.
آیا بود که گوشه ی چشمی ....
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده‌ام تا تو بسوزانی‌ام
...
ماهی برگشته زدریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی‌ام
.
.
.
یک گوشه چشمت
همه در..دم
دَ..و..ا
کند...
تمام سهم من از روشنی همان نوری‌ست
که از چراغ شما در اتاق می‌افتد...
به کدامینشان رو بیاندازم و بگویم نگاهی ...
با کدامین رو ، از پی شان روانه شوم ؟
با کدامین دل ، با کدامین دست ، با کدامین چشم ، با کدامین ... ؟ با کدامین ... ؟
چگونه بر سر ِ راهشان بنشینم و زار بزنم که مرا به خود بخوانید که من گم کرده راهم ...
با چه رویی ؟ با چه دلی ؟ ...
شرمسارم از حضورشان ، سر بزیرم از برق نگاهشان ، داغ می گردم از گرمای وجودشان ...
اما هر چه باشم دست از این خاندان نخواهم کشید ... که انها بزرگوار ند و مهربان و از بزرگان بزرگی بر آید ...
پاسخ:
آنها خیلی بزرگوارند...
آنها خیلی بزرگوارند...