پیشواز محرم شد
سیل به راه افتاده هم
درمان دیدگانش نمیشود...
داغ آسمان همیشه گیست
انقدر با سوز دعا میکرد و قسم میداد
که دلم لرزیدحاجت خودم یادم رفت
چشمام و بستم و واسش دعا کردم
شرمنده شدم از خواسته های خودم حرفی بزنم
سرم و پایین انداختم و خودم و رها کردم
تا جمعیت من و همونجایی ببره که ازش اومدم