ته لنجی

عشق لحظه ی مماس عقل و احساس جوانه میزند

ته لنجی

عشق لحظه ی مماس عقل و احساس جوانه میزند

مشخصات بلاگ
ته لنجی

گاهی ته لنج دلت
مرواریدی است که
تا خود را جست و جو نکنی
نمی یابی اش

پیام های کوتاه
  • ۹ شهریور ۹۲ , ۰۰:۵۲
    خنجر
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

حرم امن

سه شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۰۲ ب.ظ
با کلی نیاز به حرم رسیدم
رسیدم و...
صدای زنی رو شنیدم

انقدر با سوز  دعا میکرد و قسم میداد

که دلم لرزید
حاجت خودم یادم رفت

چشمام و بستم  و واسش دعا کردم

شرمنده شدم از خواسته های خودم حرفی بزنم

سرم و پایین انداختم و خودم و رها کردم

تا جمعیت من و همونجایی ببره که ازش اومدم

  • میم بناء

دعا

حاجت

جمعیت

رها

نیاز

محرم

نظرات  (۵)

نمی دونم تا حالا چقدر به یاد امام زمانمون بودیم ! نمی دونم ما بیشتر به یاد اماممون بودیم و برای فرجشون دعا کردیم یا ایشون به فکر و یاد ما بودند و برای ما به خاطر گناهانمون از خدا طلب آمرزش کردند! نمی دونم ما که ادعای انتظار داریم بیشتر منتظر آقامون بودیم یا ایشون بیشتر منتظر بودند تا لحظه ای به یاد ایشان باشیم و برای فرجشان دعا کنیم نمی دونم ما بیشتر برای فرج آقامون گریه کردیم یا آقامون به خاطر گناهامون برای ما ، نمی دونم ما چقدر با اون کسایی که امام حسین رو در صحرای کربلا تنها گذاشتند فرق داریم مگر نه اینکه اون ها هم امامشون رو تنها گذاشتند مگر آن ها گناهی جز این داشتند ، نمی دونم آقامون مثل پدرشون علی سرشون رو توی کدوم چاه فرو می برند و گریه می کنند که صداشون به ما نمی رسه شاید هم می رسه ولی ما اهمیتی نمیدیم
شاید ما که شب های جمعه منتظر ظهور آقامون هستیم ، آقامون بیشتر منتظر ما باشند تا یاریشون کنیم ! و هزاران شاید مثل این ....
ای کاش ...
ای کاش می فهمیدیم که ما همان کسانی هستیم که باید زمینه ظهور آقا را فراهم کنیم .
ای کاش می فهمیدیم هیچ یک از اشک هایی که در محرم ریختیم قبول نیست اگه اماممان به خاطر ما و گناهانمان اشک بریزند.
ای کاش هر روز دقیقه ای را برای اماممان صرف می کردیم و حداقل برای اصلاح خودمون و فرجشون دعا می کردیم !

اللهم عجل لولیک الفرج
گــــــــاه سکـــــــــوت معجــــزه میکنـــــــد و تو می آمـــــوزی که همیشــه بــــودن در فریـــــــاد نیــــست
  • خانم معلم
  • سلام

    برام پیش اومده .. کاملا میفهمم ....

    اما اون هفته قم بود ... کنار حرم خانمی رو با ویلچر آورده بودند و کسی از پشت حافظش بود ... زن به ضریح چسبیده بود و گریه می کرد ...یاد ِ قولی افتادم که به مادرم داده بودم ... گفتم کاش بود و با ویلچر تا اینجا می اوردمش ... براش دعا کردم ... دیگه فهمیدم وقتی میگن برای مریضها دعا کنید چطوری دعا کنم !
    اللهم اشفع کل مریض
    الهی آمین
    خیییییییییییییییییییییییییییییییییلی زیبا بود
    مرسی عزیزم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی